جنگ منجر به دموكراسى نشد و نمى شود
مطيع الله مطيع الله


جنرال وسلى كلارك: فرمانده ارشد نيروهاى ائتلاف (ناتو) تا سال ۲۰۰۰

دولت بوش و متحدان آن با تكيه بر اين تئورى كه اگر سخنى را دائماً تكرار كنيد مردم آن را خواهند پذيرفت در چند سال اخير مجموعه اى از اظهارات، پيش بينى ها و توجيه ها درباره عراق را پيش كشيدند كه پوچ از آب درآمد. آنها به ما گفتند كه رژيم صدام در آستانه ساخت سلاح اتمى است. گفتند ارتباط عملياتى با القاعده دارد. گفتند در صورتى كه بر آغاز يكجانبه جنگ پافشارى كنيم، متحدانمان از تهاجم ما حمايت خواهند كرد. گفتند ما با امنيت كامل و با نيروهاى زمينى نسبتاً كم شمارى مى توانيم تهاجم را آغاز كنيم. گفتند كه مردم عراق ما را به عنوان آزاديبخش تلقى خواهند كرد. گفتند مى توان به احمد چلبى اعتماد كرد. گفتند درآمد نفتى عراق مى تواند هزينه بازسازى اين كشور را تامين كند. و سرانجام گفتند كه نيروهاى ما مى توانند ظرف شش ماه از آغاز تهاجم خاك عراق را ترك كنند. اكنون آنها مى گويند كه موج گسترش دموكراسى در بقيه نقاط خاورميانه نتيجه مستقيم حمله ما به عراق است. مى گويند كه تلقى نومحافظه كاران از دموكراسى مورد پذيرش مردم منطقه قرارگرفته است. با توجه به سابقه اظهارات دولت بوش، عاقلانه است كه اين اظهارات اخير را با ديده ترديد بنگريم. قابل درك است كه دولت بوش چنين ادعايى بكند. اما اگر صادقانه قضاوت كنيم عمليات عراق منجر به آشفتگي شده است. ارتش ايالات متحده در عمده قسمت ها هوشمندانه عمل كرده است، اما ما با هدف روشن نابودى جنگ افزار كشتار جمعى به اين كشور حمله كرديم، چيزى كه سرانجام مشخص شد اساساً وجود نداشته است. اين تهاجم تا اكنون دوصد ميليارد دالر هزينه و بيش از هزار و پنجصد كشته روى دست ما گذاشته است. متحدان ما را از ما گرفته، شهرت و اعتبار جهانى آمريكا را نابود كرده، خدمت وظيفه داوطلبانه را در آستانه تبديل شدن به اجبارى قرار داده و نيروهاى نظامى ما را در يك كشور دشمن در بلاتكليفى نبود يك استراتژى خروج رها كرده است. پذيرفتنى است اگر بگوييم نيت اصلى به ارمغان بردن دموکراسى به منطقه بوده و در اين راه اين تهاجم يك هزينه ضرورى محسوب مى شود؛ پذيرفتنى است، اما حقيقت ندارد. هر كس كه چند سال اخير همچون من مكرراً به خاورميانه سفر كرده باشد مى داند كه جنبش هاى اخير دموكراسى در لبنان، مصر و سرزمين هاى فلسطينى ريشه هايى دارد كه بسيار پيش از ورود ما به عراق شكل گرفته اند و به هيچ رو با جنگ اخير ارتباطى ندارند. نهادهايى چون موقوفه ملى براى دموكراسى و سازمان هاى مشابه، سال ها براى تقويت عناصر اصلاح انديش متعدد در چنان كشورهايى تلاش كرده اند و آنچه اكنون شاهد آن هستيم تا حدودى ميوه اين مداخله آرام است. اما خطا است باور كنيم که هرچه در منطقه اتفاق مى افتد چه مثبت و چه منفى نتيجه اقدامات نظامى آمريكا يا سخنورى هاى كاخ سفيد است. در ايران جنبش اميدوار به دموكراسى پس از تهاجم ما به عراق دچار سردرگمى شد. آيا تهاجم ما به عراق اصلاحات دموكراتيك در ايران را با مشكل روبه رو ساخت؟ نه ضرورتاً. دلايل متعددى، عمدتاً داخلى موجب قبض و بسط جنبش هاى اصلاحى در يك كشور مى شوند. اما دشوار مى توان ادعا كرد كه تهاجم دولت بوش به عراق منجر به حركت هاى دموكراتيك در برخى از كشورهاى خاورميانه شد، اما واكنش هاى غيردموكراتيك را در برخى ديگر به بار نياورد.
هركدام از تحولات مثبتى كه اكنون اميد را به خاورميانه به ارمغان مى برد، بيشتر نتيجه مستقيم يك رويداد محلى تسريع كننده بوده است تا پيامد سياست خارجى آمريكا. مرگ ياسر عرفات موجب تسريع دموكراسى به تشكيلات دولت خودگردان و پيشرفت مناسبات ميان آن و اسرائيل شد. دولت بوش گشايش هاى اخير را عموماً با وارد آوردن فشار براى عقب نشينى نيروهاى سوريه و در جهت گسترش دموكراسى تقويت كرده است. اما آنها كه امروز بر واشنگتن حكم مى رانند، همچون خروسى كه مى پندارد آوازخوانى او باعث طلوع خورشيد شده است، عادت دارند حوادثى را كه نقش محورى در آن نداشته اند به خود نسبت دهند. براى مثال بسيارى از آنها موكداً سقوط ديوار برلين را در سال ۱۹۸۹ نتيجه سياست هاى ميليتاريستى ريگن مى دانند. اگرچه ممكن است براى ما مردم آمريكا تعجب آور باشد، اما مقاومت شديدى در برابر تحميل شيوه دموكراسى موردعلاقه آمريكا كه براى پيشبرد اهداف آن كشور طراحى شده وجود دارد. اصلاح طلبان دموكراتيك در خاورميانه نمى خواهند اميدها و روياهاى خود را تسليم مشى سياسى ايالات متحده كنند. به همين دليل است كه دولت بوش نبايد تلاش چندانى براى نسبت دادن تحولات آتى به دولت خود كند و يابه نهادهاى كشورمان زياد افتخار كند و يا پركردن خاورميانه از دموكراسى (كه عمدتاً به دليل ايجاد احساس امنيت بيشتر در ما به انجام رسيده) را با صداى بلند ادعا كند. پذيرش اندكى تحقير بهتر از باد در غبغب انداختن و فخرفروشى است. در همان حال كه تلاش مى كنيم شرايط را براى دموكراسى در عراق مهيا كنيم، مفيدترين نقش ما در ساير نقاط يقيناً در پشت پرده است. ما مى توانيم و مى بايست براى فراهم كردن كمك، ايجاد توازن و ضمانت هاى لازم براى تجديد حيات دموكراسى مستقل در لبنان به نحو ديپلماتيك تلاش كنيم. ما مى بايست سوريه را وادار به تقويت همكارى در عراق و آزادسازى اوضاع سياسى اين كشور نمائيم. ما مى بايست پيش از سخت گرفتن بر بشار اسد هم اكنون لرزان، به طراحى آنچه خواهد آمد بپردازيم. اشتياق ما براى كمك رسانى مى بايست مطابق با شعار دوستانم در بخش زيردريايى نيروى دريايى باشد: «آرام و عميق حركت كن. »دموكراسى را نمى توان تحميل كرد، بلكه بايد بومى باشد. در خاورميانه، دموكراسى اندك اندك ذهن مردم را به خود جلب مى كند. اگر واشينگتن در انتساب آن به خود زياده روى كند، نه تنها رهبران شجاع سراسر منطقه را با مشكل مواجه مى كند، بلكه از توان تاثيرگذارى آنها به ميزان قابل ملاحظه اى مى كاهد. بهتر است بگذاريم نيروهاى محلى عمل كنند و ما وارد گرداب سياست نشويم.
منبع: واشنگتن مانتلى
July 17th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی